4 – روایت عبد الله بن سنان:
سَعْدٌ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ قَالَ:
«سَأَلَ أَبِي أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع وَ أَنَا حَاضِرٌ إِنِّي أُعِيرُ الذِّمِّيَّ ثَوْبِي وَ أَنَا أَعْلَمُ أَنَّهُ يَشْرَبُ الْخَمْرَ وَ يَأْكُلُ لَحْمَ الْخِنْزِيرِ فَيَرُدُّهُ عَلَيَّ فَأَغْسِلُهُ قَبْلَ أَنْ أُصَلِّيَ فِيهِ؟
فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع صَلِّ فِيهِ وَ لَا تَغْسِلْهُ مِنْ أَجْلِ ذَلِكَ فَإِنَّكَ أَعَرْتَهُ إِيَّاهُ وَ هُوَ طَاهِرٌ وَ لَمْ تَسْتَيْقِنْ أَنَّهُ نَجَّسَهُ فَلَا بَأْسَ أَنْ تُصَلِّيَ فِيهِ حَتَّى تَسْتَيْقِنَ أَنَّهُ نَجَّسَه»[1]؛
ابن محبوب نقل میکند: که عبد اللَّه بن سنان از ابا عبد اللَّه (امام صادق، عليه السّلام) پرسيد و من در آنجا بودم: من جامة خود را به كسى كه ذمّى است (مسلمان نيست مانند يهود و نصارى كه جان و مال و دارائى او در پناه اسلام باشد و جزيه و ماليات دهد) بعاريه دادم (عارية چيزى كه كسى بديگرى دهد تا از آن سود برد و پس دهد) و من ميدانم آن ذمّى خمر و شارب مينوشد و گوشت خوك ميخورد پس آن جامه را به من باز گردانيد، آن را پيش از آنكه در آن نماز گزارم بشويم؟
ابو عبد اللَّه (امام صادق، عليه السّلام) فرمود: در آن جامه نمازگزار و آن را براى اينكه آن ذمّى شراب مينوشد و گوشت خوك ميخورد تطهیر نکن؛ زيرا تو آن جامه را باو عارية دادى و پاك بوده و باور ندارى كه آن ذمّىّ آن جامه را نجس نموده پس باكى (گناهى) نيست اينكه در آن جامه نماز گزارى تا اينكه يقين و باور داشته باشى كه آن ذمّى آن جامه را نجس و ناپاك كرده باشد.
شهید صدر معتقد است که این روایت ناظر به استصحاب است نه قاعدة طهارت؛ به دلیل اینکه در مقام تعلیل، حالت سابقه در آن اخذ شده است؛ یعنی امام میفرماید به دلیل اینکه قبلا طاهر بوده، نیاز به شستن نیست، به تعبیر دیگر؛ مراد امام این است که یقین سابقت را با شک لاحق نقض نکن، بنابراین، این حدیث دلیل بر استصحاب است.[2]
5 – روایت محمد بن مسلم:
سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ عِيسَى بْنِ عُبَيْدٍ الْيَقْطِينِيُّ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ يَحْيَى عَنْ جَدِّهِ الْحَسَنِ بْنِ رَاشِدٍ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ وَ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ حَدَّثَنِي أَبِي عَنْ جَدِّي عَنْ آبَائِهِ علیهم السلام أَنَّ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِين قال:
«مَنْ كَانَ عَلَى يَقِينٍ فَشَكَّ فَلْيَمْضِ عَلَى يَقِينِهِ فَإِنَّ الشَّكَّ لَا يَنْقُضُ الْيَقِين»[3]
امیر مؤمنان علی علیه السلام فرمود: هر كس كه يقين داشته باشد و سپس شك كند بدنبال يقينش برود؛ زیرا شك يقين را نمىشكند.
این روایت بسیار طولانی و دارای فرازهای بلندی است، برخی از اصولیین به این فقرة از روایت که بیان شد، برای حجیت استصحاب استدلال نموده اند.[4] به هر حال روایاتی فراوانی داریم که مثبت حجیت استصحاب میباشد.
[1] . وسائل الشیعه، ج 3، باب 74 از ابواب نجاسات، ص 521.
[2] . محمد باقر صدر، دروس فی علم الاصول، ج 2، ص 470.
[3] خصال، ج 2، ص 619.
[4] . محمد رضا مظفر، اصول الفقه، ج 2، ص 267.